سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى همچون قبیله است و نزدیکان که فراهم کند مردم را براى یارى انسان . [نهج البلاغه]
داستان سرا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» داستان کوتاه کاستی ها زندگی

داستان کوتاه کاستی ها زندگی

یک پیرزن چینی دوکوزه آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت ، آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده می کرد.
یکی از این کوزه ها ترک داشت ، در حالی که کوزه دیگر بی عیب و سالم بود و همه آب را در خود نگه می داشت.
هر بار که زن پس از پرکردن کوزه ها ، راه دراز جویبار تا خانه را می پیمود ، آب از کوزه ای که ترک داشت چکه می کرد و زمانی که زن به خانه می رسید ، کوزه نیمه پر بود.
دو سال تمام ، هر روز زن این کار را انجام می داد و همیشه کوزه ای که ترک داشت ، نیمی از آبش را در راه از دست می داد.
البته کوزه سالم و بدون ترک خیلی به خودش می بالید. ولی بیچاره کوز? ترک دار از خودش خجالت می کشید .
از عیبی که داشت و از این که تنها نیمی از وظیفه ای را که برایش در نظر گرفته بودند ، می توانست انجام دهد.
پس از دوسال سرانجام روزی کوز? ترک دار در کنار جویبار به زن گفت: من از خویشتن شرمسارم . زیرا این شکافی که در پهلوی من است ، سبب نشت آب می شود و زمانی که تو به خانه می رسی ، من نیمه پر هستم. پیر زن لبخندی زد وبه کوزه ترک دارگفت :
ادامه مطلب داستان کوتاه کاستی ها زندگی...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 91/8/5 :: ساعت 6:10 صبح )


»» داستان کوتاه بزرگترین افتخار

داستان کوتاه بزرگترین افتخار

پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟
مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است
به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرصتی است که می توانم
او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم.
اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود.
و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد….
حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت.
پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟
آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟
ادامه مطلب داستان کوتاه بزرگترین افتخار...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 91/8/5 :: ساعت 6:4 صبح )


»» داستان آموزنده از شیوانا تحمل درد عشق

داستان آموزنده از شیوانا تحمل درد عشق

روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید
که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.
شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد…
شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد
و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده
و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است !
شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق دختر را در قلب خودحفظ کرده بود
و بارفتن دختر به خانه مرد دیگر او احساس می کند
باید برای همیشه باعشقش خداحافظی کند.
شیوانا با تبسم گفت :
اما عشق تو به دخترک چه ربطی به دخترک دارد!؟
شاگرد با حیرت گفت:
ولی اگر او نبود این عشق و شور و هیجان هم در وجود من نبود!؟
شیوانا با لبخند گفت:
ادامه مطلب داستان آموزنده از شیوانا تحمل درد عشق...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( جمعه 91/8/5 :: ساعت 5:48 صبح )


»» داستان خواندنی ویولونیست

داستان خواندنی ویولونیست
در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیرنشین در شهر واشنگتن دی.سی صبح زود که مردم آن منطقه که اکثرا یا کارگر معدن بودند و یا صاحب مشاغل سیاه از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را آغاز کنند? زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها زندگی نمیکردند بلکه به اجبار زنده بودند تا ریاضت بکشند که نمیرندآن روز نیز آن مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر روزمزد بودند و نمی دانستند آیا امشب هم با چند دلار به خانه بازمیگردند و یا باید با دست خالی به خانه های نکبت زده شان بروند و از فرزندانشان خجالت بکشند خود را برای روزی مشقت بار آماده می کردند که ناگهان صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه به گوش رسید آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقیر از رفتن باز ماند اکثرا آنها با اینکه می دانستند اگر دیر برسند جریمه می شوند بدون توجه به این مشکل در آن خرابه که اندازه یک سالن کنسرت بود جمع شدند و حدود دو ساعت و نیم با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و استثنایی اشک ریختند خندیدند به خاطراتشان فکر کردند
سرانجام نیز ویولونیست خیابانی که مردی 35 ساله بود کارش تمام شد ویولن خود را برداشت و آماده رفتن شد اما در همین حال و احوال تشویق بی امان مردم همه آنها را به صف کرد و به همگی که حدود 300 نفر بودند نفری 5 دلار داد و سپس درحالیکه برای آنان بوسه می فرستاد سوار تاکسی شد و رفت تا مردمان فقیر از فردا این ماجرا را همچون افسانه به دوستانشان بگویند اما در آن روز هیچکس نفهمید ویولونیست 35 ساله کسی نیست جز جاشوا بل یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که 3 روز قبل بلیت کنسرتش هرکدام 100 دلار به فروش رفته بود فردای آن روز جاشوا به یکی از دوستانش که از این موضوع با خبر شده بود گفت من فرزند فقرم آن روز وقتی در کنسرت فقط مردم ثروتمند را دیدم از خودم خجالت کشیدم که فقیران را از یاد برده ام
به همین خاطر به آن محله فقیرنشین رفتم و همان کنسرت دو ساعت و نیمه را تکرار کردم بعد هم وقتی یادم آمد اکثر آنها به خاطر من باید جریمه شوند تمام پولی را که از کنسرت نصیبم شده بود را میان آنها تقسیم کردم و چقدر هم لذت بردم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( سه شنبه 91/4/20 :: ساعت 7:4 صبح )
»» داستان عروسک و دختر بچه

داستان عروسک و دختر بچه
«داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه ای می افتد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود. دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می دهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ می دهد : «امان ازاین حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت.»
دخترک دست از گریه می کشد و بهت زده می پرسد : «از کجا میدونی؟» کافکا هم می گوید : «برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.» دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا می گوید : «نه . تو خونه ست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش» .
کافکا سریعاً به خانه اش بازمی گردد و مشغول نوشتن ِ نامه می شود. چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است ! و این نامه نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته ادامه می دهد ؛ و دخترک در تمام این مدت فکر می کرده آن نامه ها به راستی نوشته ی عروسکش هستند. و در نهایت کافکا داستان نامه ها را با این بهانه ی عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می رساند.»
این؛ داستان همین کتاب “کافکا و عروسک مسافر” است. اینکه مردی مانند کافکا سه هفته از روزهای سخت عمرش را صرف شاد کردن دل کودکی کند و نامه ها را – به گفته ی همسرش دورا – با دقتی حتی بیشتر از کتابها و داستان هایش بنویسد؛ واقعا تأثیرگذار است. «او واقعا باورش شده بود. اما باورپذیری بزرگترین دروغ هم, بستگی به صداقتی دارد که به آن بیان می شود.- امّا چرا عروسکم برای شما نامه نوشته؟این دوّمین سوال کلیدی بود. و او(کافکا) خود را برای پاسخ دادن به آن آماده کرده بود.پس بی هیچ تردیدی گفت:- چون من نامه رسان عروسک ها هستم.»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن ( سه شنبه 91/4/20 :: ساعت 7:4 صبح )
<      1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

داستان آموزنده گنج غلام
داستان زیبا و خواندنی قورباغه، داستان خواندنی قورباغه
داستان آموزنده، داستان آموزنده تاثیر قرآن, ای کاش با مادرم عکسی
داستان جالب چهار فصل زندگی، داستان چهار فصل زندگی
داستان کوتاه راننده اتوبوس – طنز، داستان کوتاه راننده اتوبوس، دا
داستان یک روحانی با 7 دختر!
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 22
>> بازدید دیروز: 12
>> مجموع بازدیدها: 126105
» درباره من

داستان سرا

» پیوندهای روزانه

آموزش قوانین حقوقی خانواده [1]
[آرشیو(1)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حکایت پرخوری و عبادت . داستان “اتاق بادکنکی” . داستان “سرانجام عشق لیلا و منصور” . داستان آموزنده تخته سنگ، داستان جذاب تخته سنگ، داستان کوتاه تخته . داستان آموزنده سنگ مرمر, استفاده از هر موقعیتی . داستان آموزنده شرافت و مردانگی، داستان کوتاه شرافت و مردانگی، دا . داستان آموزنده شکست غیر ممکن . داستان آموزنده عشق و نفرت, داستان آموزنده دعای مادر, داستان آموز . داستان آموزنده عکاسی خدا، داستان کوتاه عکاسی خدا، داستان کوتاه و . داستان آموزنده لوح زندگی . داستان آموزنده و کوتاه بزرگترین افتخار . داستان آموزنده و کوتاه تحمل درد عشق . داستان آموزنده و کوتاه کاستی ها زندگی . داستان تاریخی بز . داستان تاریخی تحمل درد عش . داستان تاریخی کاستی . داستان جالب صورت حساب، داستان کوتاه و جالب صورت حساب، داستان جذا . داستان زیبا و کوتاه بزرگترین افتخار . داستان زیبا و کوتاه تحمل درد عشق . داستان زیبا و کوتاه کاستی ها زندگی . داستان زیبای آلزایمر مادر . داستان زیبای دروغ های مادرم . داستان زیبای کلام امید، داستان زیبای و کوتاه کلام امید، داستان ز . داستان غمگین دستان پاک رفتگر، داستان غمگین، داستان مفهومی دستان . داستان واقعی سخنرانی بیل گیتس، داستان جالب سخنرانی بیل گیتس، داس . داستان کوتاه بزرگترین افتخار . داستان کوتاه تحمل درد عشق . داستان کوتاه قدرت بخشش,داستان زیبا و کوتاه قدرت بخشش,داستان آموز . داستان کوتاه کاستی ها زندگی .
» آرشیو مطالب
داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید
آبان 91
مرداد 93
شهریور 93
آبان 93
آذر 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
بسم الله العلی العظیم
به سوی فردا
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی)
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
لیلای بی مجنون
برادرم ... جایت همیشه سبز خواهد ماند
زیباترین اشعار عاشقانه معاصر
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
خورشید پنهان
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بلوچستان
سفارش پشت سفارش
سالار اینترنت
دکه آنلاین
عاشقانه ای برای عشقــــــــــم
سایه روشن
راه روشن
سفارش آنلاین
بازارچه
خرید آنلاین=تخفیف
بروز مارکت
اسپایکا
خرت و پرت
قدم بر چشم
فروشگاه مرکزی
گردش آنلاین
فروشگاه بیستِ بیست
توس بازار
گردشگران
چرخ خیاطی
سایه روشن
سحا مارکت
کلبه دوستانه
چلچلی من
توس مارکت
فروش اینترنتی
خرید اینترنتی, ovdn hdkvjkjd
سلطان صاحبقرون
جذاب ترین ها
PARANDEYE 3 PA
مقاله،پایان نامه،پرو‍ژه،کتاب الکترونیک،تحقیق،جزوه،نمونه سوال و..
****شهرستان بجنورد****
مشاور
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
*نهانخانه جان*
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
گوهر کمال
بی تو ...
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
تنهایی......!!!!!!
farzad almasi
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
هواداران بیرجندی دکتر قالیباف
پیامنمای جامع
کارشناس مدیریت دولتی
*bad boy*
خدایا،عاقلی مودبم فرما
غزل عشق
آوای من
درس های زندگی
شلوغ پلوغ
زندگی شیرین
ترخون
بیانات و سخنان رهبری
علمدار بصیر
دلنوشته های من
یه دختره تنها
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
نت سرای الماس
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
Tarranome Ziba
تا سرد نشده سکوت کن!
غزلیات محسن نصیری(هامون)
عاشق رها
ســـــــــرزمـــــــیـــن آهــــــن
ازدواج آگاهانه، همین و بس
دُرُخـــــــــــــــــــــــش
منتظـــــران شــــــــــهادت
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
گنجگاه
روان شناسی * 心理学 * psychology
خط خطی های یک دخترروانی...
محبین
دردودل
اسمان
ღღدخــــتــــــرصــــورتـــــیღღ
•*•.¸¸.•*ღ ســــرزمـــیـن رویـــــایــــی ღ*•.¸¸.•*•
اجتماعی
عدالت جویان نسل بیدار
خاطرات خاکستری
HADAFE SORKH
آپدیت یوزر پسوورد نود32
آپدیت یوزرنیم پسوورد نود32
حامی رایانه جدیدترین یوزر پسورد های نود32
انرژی+
Love..:R:..
فترس

افرا
از هر دری سخنی
Chamran University Accounting Association
پاتوق بهترین دوست
جامع ترین وبلاگ خبری
همیشه ابری
مهندسی پیوند ارتباط داده ها DCL-ICT
وحشت زده
آموزش تست زدن کنکور
دود سیگار با یه روح بیمار اشک هایی که هی میچکه روی گیتار
غروب دریا
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان .
parastari
شایاجون
اینجـــــا هــــمه چــــی درهـــــمه
سوالات کنکور دکتری
در ارزوی گمنامی
لطفـ ـرحمان
می خواهم لاغر بمانم
با یِ لبخند ملیح

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب